ما كجا
اينجا كجا؟
سجاد سالك
راه طيشده و ربع قرن اعتراض مسالمتآميز و نجيبانه كه ديده نشد
براي فهم چيستي اعتراضات امروز و خشم و خروش جامعه، بايد از آن ون منحوس و ماموراني كه مهسا را بازداشت كردند فاصله گرفت، 25سال به عقب برگشت و مسير طيشده را مروري مجدد كرد. چه شد كه از غريو شعار «خاتمي گفته به من: زنده باد دشمن من» رسيديم به اين همه تهديد و تقابل و منوهاي ركيك رستوراني...
داستان معترضان و خواستههايشان، حكايت امروز و ديروز نيست؛ داستاني است به درازاي تاريخ جنبش دوم خرداد. مردم ايران و خاصه طبقه متوسط، از سال 76 خواست خود را براي تغيير سياستها به صد زبان اعلام كردند. در آغاز با راي به سيدمحمد خاتمي و تشكيل مجلس ششم گفتند: ما شكل ديگري ميانديشيم و خواستههايي داريم اما اقتدارگرايان اجازه پيشبرد سياستهاي اصلاحي را ندادند. دانشجويان روزي با اعتراض به توقيف گسترده مطبوعات فرياد چندصدايي زدند كه رسانههاي آزاد را به رسميت بشناسيد اما مگر گوش شنوايي اين خواسته را شنيد؟ از توقيف فلهاي به فيلترينگ فلهاي رسيديم. سال 84 هاشميرفسنجاني رنجور و گلايهمند از مقدماتي كه به پيروزي احمدينژاد منجر شد، تنها شكايت به دادگاه عدل الهي برد تا حاميان انديشه اعتدالي با حيرت بپرسند چه اتفاقي پشت پرده رخ داده كه صداي هاشمي هم درآمده است؟
معترضيني كه امروز به زد و خورد با ماموران نيروي انتظامي روي آوردهاند، سالهاي سال شعار معروفشان در تجمعات فقط اين بود: نيروي انتظامي حمايت حمايت... سال 88 وقتي كه مثلا خيلي خواستند كنايه و زخم زبان بزنند شعار دادند: نيروي انتظامي، سبز تو هم قشنگه... خلاصه اينكه در پيشينه اين معترضان از ابتدا كه خشونت و ضرب و شتم نبود. رزومه طبقه متوسط به راهپيمايي سكوت گره خورده است. روزگاري در مركز شهر تهران سه ميليون نفر با سكوت خود اعتراض كردند اما مگر كسي شنيد؟ اين معترضان خشمگينِ امروز، ديرزماني با راي معنادار خود، اعتراضشان را اعلام ميكردند و اميد داشتند اعتراضشان شنيده شود. بعد تصميم گرفتند با بالابردن آراي باطله بگويند: آقاجان ما ناراضي هستيم. در انتخاباتي ديگر با عدم شركت در انتخابات، اعتراض خود را فرياد زدند. سالها هشتگ زدند، ريتوييت كردند، موجهاي توييتري راه انداختند كه بگويند ما را ببينيد، حرف ما را بشنويد و تغييرات را شروع كنيد. اين اواخر، شهروندان وارد كارزار شدند و امضا پشت امضا ارايه ميكردند تا نسيم تغييرات را احساس كنند. چرا كسي اين همه اعتراض نجيبانه و مدني را نديد؟ چرا كسي قربان صدقه اين همه شعور و مدنيت نرفت؟ از فرداي فوت مهسا اميني، مردم خشمگيني كه دلشان از دخالت در زندگي خصوصي خون بود، بار ديگر به خيابانها آمدند تا بگويند اين چه بساطي است كه پس از سالها تحقير جوانان به نام گشت جندالله و گشت ثارالله و گشت ارشاد، حالا يك نفر در بازداشت همين گشتيها جان سپرده است؟ شهرهاي زيادي شلوغ شد. معترضان زيادي اعتراضشان را فرياد زدند. ولي حتي يك نفر نگفت مردم عزيز ايران، تصدقتان شوم، عذرخواهي ميكنيم. از اين پس به سبك زندگي شما احترام خواهيم گذاشت. ديگر سليقهمان را به شما تحميل نميكنيم. در مقابل واكنش چه بود؟ تعدادي اقليت، جواناني فريبخورده، نوجواناني گمراه، پيادهنظام دشمن... اين مردم نجيب كه در همه اين سالها، فشارهاي اقتصادي، دخالت در زندگي خصوصي، حذف در گزينشها و تبعيض در بهرهمندي از فرصتها را تحمل كرده بودند ديگر چطور بايد مسالمتآميز اعتراض ميكردند تا يك نفر صدايشان را بشنود؟ جالب اينجا است حتي حالا كه سر و صدا بالاگرفته و حوادث تلخي هم رخ داده باز هم كسي اينها را نميبيند و همچنان كتمان ميشوند. اين همه خونسردي و تلاش براي نديدن واقعيات حيرتانگيز نيست؟ ديدن چه بدي داشت كه يك عمر نديديد؟ نجوا چه بدي داشت كه عمري نشنيديد؟ حتما بايد كار به فرياد گوشخراش ميرسيد؟ آقايان، حضرات، علما، بزرگان، يكبار اين مردم و خواستههايشان را ببينيد و فكري كنيد قبل از آنكه دير شود...